Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایسنا/آذربایجان شرقی پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با اشاره به شاخصه‌هایی که به تکوین شخصیتی استاد شهریار منجر شد، گفت: یکی از این شاخصه‌ها، خاندان و محیطی است که استاد در آن پرورش یافته و وی را به ستاره‌ای درخشان در آسمان ادب و شعر ایران تبدیل کرد.

علی اصغر شعردوست در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه استاد شهریار در خانواده‌ای رشد کرده که در عین پایبندی به سنت‌ها، تجدد خواه و پیشرو نیز بوده‌اند، اظهار کرد: شهریار، فرزند حاج میرزا آقا خشکنابی است، فردی که در عین ایمان راسخ به اسلام و اهل بیت(ع)، در دوره خود فردی روشنفکر شناخته می‌شود و فرزندش محمد حسین را برای ادامه تحصیل به تهران می‌فرستد تا در دارالفنون طبابت بخواند، زبان فرانسه بیاموزد و با علوم جدید آشنا شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی با اشاره به ارادت استاد شهریار به مقام پدر در اشعارش، بیان کرد: یکی از سروده‌های شهریار برای پدر بزرگوارش چنین آغاز می‌شود:

دیدی منت گذاشته‌ام بی پسر، پدر
رفتی تو هم گذاشتیم بی پدر، پدر
ای جان سپرده در وطن خویشتن غریب
وی مانده با همه پدری بی پسر، پدر
گفتم عصای دست تو باشم، ولی چه سود
پایم به گل فرو شده، خاکم به سر، پدر
ما را یتیم هشتن و ساز سفر چه بود؟
خوش می‌روی برو که سفر بی خطر، پدر

وی با بیان اینکه کوکب خانم، مادر استاد شهریار نیز بانویی با ایمان و خدوم بود که در مقطعی برای مواظبت از شهریار که به بیماری صعب العلاجی مبتلا شده بود، به تهران عزیمت می‌کند، یادآور شد: اقامت ایشان در سخت‌ترین روزهای عمر شهریار نه تنها شاعر آشفته حال را از خطر مرگ نجات داده، بلکه چشمه خلاقیت استاد را بیش از پیش به غلیان درآورده و منظومه حیدربابایه سلام که شاهکاری در ساحت شعر و به ویژه در سروده‌های شهریار بوده، تحت تاثیر و تشویق مادرش سروده شده است.

این شهریارشناس با اشاره به اینکه علاوه بر اصالت، تربیت و تحصیلات استاد شهریار در تکوین شخصیتی‌اش بسیار مهم بوده است، گفت: کودکی شهریار مصادف با نهضت مشروطه بوده و به همین جهت او در سه سالگی همراه با خانواده به خشکناب و قایش قروشاق در دامنه‌های کوه حیدربابا فرستاده شده و تحصیلات ابتدایی را از سال ۱۲۹۰ در مکتب قریه با دروس گلستان و نصاب نزد ملامحمدباقر و ملاابراهیم آغاز کرده که در حیدربابایه سلام به این موارد اشاره داشته است.

وی، با تاکید بر اینکه شهریار در همین مکتب‌خانه با قرآن کریم و شعر حافظ آشنا شده است، یادآور شد: استاد در خاطراتش ذکر کرده که در طاقچه خانه همواره دو کتاب "قرآن کریم و حافظ" وجود داشت و او با اینکه در عالم کودکی معانی آیات را نمی‌دانست، اما آیات زیبا و موزون روح شهریار را نوازش می‌داد و خواندن غزل‌های بلند حافظ نیز روح اشعار بر جان وی جاری می‌ساخت.

وی با بیان اینکه طبق فرموده استاد و به دلیل مانوس شدن استاد از دوران کودکی با قرآن کریم و اشعار حافظ، اشعاری که بعدها می‌شنید در نظرش ضعیف می‌آمد، خاطرنشان کرد: شهریار بعد از پایان سیکل اول متوسطه قصد داشت برای ادامه تحصیل به اروپا برود، اما منصرف شده و در آخرین روزهای سال ۱۲۹۹ برای تحصیل به تهران عزیمت کرده و تحصیلاتش را در دارالفنون ادامه می‌دهد.

شعردوست با اشاره به اینکه شهریار بعد از فارغ‌التحصیلی از دارالفنون، در مدرسه طب ثبت نام کرده و در ترم آخر به دلیل بحران‌های روحی و شکست عاطفی، تحصیلاتش را رها می‌کند، افزود: البته استاد شهریار بعدها به انترنی و معالجه هم می‌پردازد.

وی اظهار کرد: همزیستی، همراهی و همدلی با مردم زمانه خویش و نفس کشیدن با عامه مردم و در میانه مردم زیستن نیز از دیگر خصلت‌های استاد بود، چراکه استاد برخلاف بسیاری از نخبگان و هنرمندان که به دوری گزینی از مردم و عزلت نشینی عادت داشته و دارند، با مردم شهر و محل زندگی خود چه در تبریز و چه زمانی که در تهران بوده، زیسته و جوشیده است.

استاد شهریار هیچگاه به اتفاقات زمانه بی‌تفاوت نبود

شعردوست با تاکید بر اینکه استاد شهریار هیچگاه نسبت به اتفاقات زمانه خویش بی‌تفاوت نبوده است و در بسیاری از بالا و پایین‌های روزگار به طرفداری از مردم ایستاده و زبان گویای مردم دوره خود شده است، یادآور شد: این ویژگی در ابعاد مختلف زندگی استاد دیده می‌شود، چه زمانی که برای رهسپار کردن سربازان به جبهه لباس رزم می‌پوشد و شعر خویش را برای انبوهی از مرزداران و جانفشانان وطن می‌خواند و چه زمانی که در مقابله با دسیسه‌های برخی سیاستمداران و شعرای کشورهای ترک زبان همسایه، نماینده فرهنگی مردم خویش می‌شود و با زبانی بران و بلیغ جایگاه رفیع شهرهای ترک زبان را در ایران توصیف و توضیح می‌دهد.

وی با اشاره به اینکه شهریار بر خلاف شعرای هم عصر خود در حالی که بر قرآن و حافظ تسلط کامل دارد، به فرانسه نیز شعر می‌نویسد و طبع آزمایی می‌کند، ادامه داد: محب و واله اهل بیت(ع) بودن از دیگر ویژگی‌های شخصیتی استاد شهریار است که وی را متمایز از شاعران هم عصر خویش می‌کند. وی نه تنها محب اهل بیت که عاشق و دلداده آنهاست به گونه‌ای که برخی از درخشان‌ترین اشعارش در مدح امام اول شیعیان علی (ع) و سوزناک‌ترین اشعارش در مورد وقایع کربلا است.

وی با تاکید بر اینکه معتقدم مهم‌ترین عاملی که از محمدحسین بهجت تبریزی، شهریار ساخت، اندیشه و اعتقاد وی بود، اضافه کرد: شهریار در فضای مذهبی چشم به جهان گشوده و از سوی دیگر فضای مذهبی شهر تاریخی تبریز در رشد و تربیت وی تاثیر بسزایی داشت و همچون مراد خویش، خواجه شیرازی دولت قرآن را از هر چیزی برتر می‌داشت.

شعردوست با اشاره به اینکه اعتقاد راستین به مذهب تشیع، تقید به احکام و فرایض الهی، تعمق در آیات قرآن و عشق و ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت، نه تنها از شهریار یک شاعر مذهبی بلکه چهره یک شاعر محب اهل بیت(ع) ارائه کرد، خاطرنشان کرد: اعتقاد و ایمان استاد شهریار همه زوایای شعر و اندیشه وی را روشن کرده و علاوه بر اشارات مذهبی، شهریار اشعاری مستقل در ستایش ۱۴ معصوم و سایر موضوعات مذهبی دارد.

وی با بیان اینکه شعر قیام محمد استاد شهریار شعری بسیار پرمغز و خواندنی است، تشریح کرد: استاد در شعر قیام محمد، سعدی‌وار به توصیف مرتبت و منزلت بی‌مانند پیامبر گرامی اسلام می‌پردازد و به مواردی چون معراج، نفوذ کلام پیامبر، شفاعت میامبر در قیامت، ارادت مولا علی به پیامبر(ص) و تربیت او در مکتب پیامبر و قیام حضرت ولی عصر اشاره می‌کند.

وی با بیان اینکه غزل مناجات با مطلع "به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟ که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را" شناخته‌شده‌ترین و درخشان‌ترین شعر مذهبی استاد به شمار می‌رود، تاکید کرد: این شعر از نمونه‌های دلاویز شعر تشیع است که نه تنها در محافل ادبی، بلکه در محافل مذهبی و منبرها نیز به طور گسترده خوانده می‌شود.

پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با اشاره به اینکه اوج شیفتگی و شوریدگی شهریار در برابر مولای متقیان در مناجاتی که به استقبال غزل حافظ شیرازی با مطلع "علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را، که به ما سوا فکندی، همه سایه هما را" سروده شده، پژواک یافته است، بیان کرد: این شور و اشتیاق در کل دیوان شهریار جاری بوده و در مثنوی‌ شب و علی، شجاعت و عدالت مولا را روایت کرده و اشارات، عناصر و کلمات بسیاری که با مفهوم شب در پیوند است، مثنوی شب و علی را تشکیل می‌دهد.

وی عنوان کرد: اسلام و خدمت اجتماع، گل و بلبل اسلام، ورود به مدینه طیبه، مولا علی و شریح قاضی، از امثال مولا علی، لقمان، علی و دنیا، درگه شاه ولایت، مولا علی از دریچه چشم مخالفان، پایان روزگار، مقام ولایت، دین و دنیا، حماسه حسینی، معراج محمد(ص)، شان نزول هل اتی و... بسیاری اشعار دیگر نمونه شعرهای مذهبی استاد شهریار هستند.

وی با تاکید بر اینکه در طول حیات ادبی پربرکت استاد به نگرش‌ها و گرایش‌های گوناگون برمی‌خوریم، اما اعتقاد و ایمان راسخ شهریار و اندیشه مذهبی او مانند خط روشنی از میان تمام اشعار او می‌گذرد و در ساختن شهریار نقشی به سزا دارد، یادآور شد: یکی دیگر از ویژگی‌های استاد شهریار که در تکوین شخصیتی او بسیار موثر بوده، معاشرت او با بزرگان ادب و هنر دوران خود بوده است و در سخنانش همواره از آن محافل یاد می‌کرد.

این زبان‌شناس با بیان اینکه ملک الشعرای بهار در مقدمه اولین چاپ اشعار استاد شهریار، وی را ستاره شرق نامیده است، افزود: استاد شهریار از نادر شاعرانی است که هم به فارسی و هم به ترکی طبع آزمایی کرده و انصافا در هر دو زبان شاهکارهایی خلق کرده است که زبانزد و عام و خاص است.

وی با بیان اینکه استاد هم شعرهای فخیم دارد و هم اشعاری که به راحتی در زبان مردمان کوچه و بازار قابل لمس است، اظهار کرد: به قول مرحوم سایه که با اظهار تاسف به تازگی چهره در نقاب خاک کشیده‌اند، اشعار شهریار بسیار لطیف است و نام گذاری ۲۷ شهریور به نام روز شهریار اقدام درست و به جایی است.

وی در پاسخ به اینکه کدام یک از اشعار شهریار را بیش از سایر شاهکارهای ادبی‌اش، می‌پسندد، گفت: تمامی اشعار استاد شاهکار و دلنشین است اما در فضای مجازی همین سوال را از مخاطبان پرسیده بودم که یکی از اشعار اقبال بیشتری داشت که شرح آن چنین است:
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری
هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان
من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری
با نواهــای جـــرس گاهی به فریادم برس
کین ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری
کام درویشان نداده خـدمت پیران چه سود
پیر را گو شهریار از شبروان است ای پری

مشاعره شهریار با پروین اعتصامی

شعردوست با اشاره به ماجرای مشاعره شهریار با پروین اعتصامی، اظهار کرد: استاد شهریار در این باره نقل می‌کرد که پدرش با اعتصام‌الملک یا اعتصامی(پدر پروین اعتصامی) که زمانی وکیل مردم تبریز در مجلس شورای ملی بوده و بعد از دوران وکالت، در کتابخانه مجلس مسئولیت گرفته بود، رابطه دوستی داشت؛ شهریار بعد از اتمام کلاس‌هایش در دارالفنون، به کتابخانه مجلس می‌رفت و پروین اعتصامی نیز به دیدار پدرش می‌آمد که در آنجا مشاعره بین دو شاعر شکل می‌گیرد و پروین قطعات گیرا و نافذش را خوانده و شهریار نیز غزل‌ می‌خواند.

وی در بخش دیگری از سخنانش به وضعیت خانه موزه استاد شهریار که یک اثر ملی است نیز اشاره کرد و افزود: بنده سال‌هاست که رئیس هیئت امنای خانه موزه استاد شهریار هستم و علی‌رغم قول‌هایی که توسط مدیریت شهری تبریز، مدیران استان و برخی مدیران ملی داده‌اند، متاسفانه هم اکنون وضعیت خانه موزه شایسته نام استاد شهریار نیست.

وی با بیان اینکه شهرداران پیشین کلانشهر تبریز قول خرید چند خانه اطراف و توسعه فضای خانه موزه را داده بودند که متاسفانه تاکنون عملی نشده است، گفت: به عنوان رئیس هیئت امنای خانه موزه استاد شهریار از مدیران استانی و ملی در مورد خانه موزه استاد شهریار توقعی بیش از این دارم، چراکه شهریار تنها یک شاعر ملی نیست و در بسیاری از کشورهای فارس زبان و ترک زبان از ترکیه و جمهوری آذربایجان تا تاجیکستان و افغانستان برای دیدن خانه موزه استاد شهریار به ایران می‌آیند و قطعا باید توجه بیشتری به این مکان مبذول شود.

انتقال بخشی از دستخط‌های استاد شهریار به ارومیه

رئیس هیئت امنای خانه موزه استاد شهریار با تاکید بر اینکه با شهردار فعلی نیز صحبت کردیم که به وضعیت هیات امنا و خانه موزه استاد شهریار رسیدگی شود، افزود: متاسفانه بخشی از دست‌خط‌های استاد که به صورت مجموع در دست وکیلشان بود به آذربایجان‌غربی برده شد و به موزه‌ای که برای استاد شهریار ساخته شده، اهدا شده است، درحالی که مجموعه آثار شهریار باید در خانه موزه ایشان باشد.

وی با تاکید بر اینکه شهریار یک سرمایه عظیم برای تبریز است، یادآور شد: چندسال پیش با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، فرمی را طراحی کرده و از گردشگرانی که قصد سفر به تبریز را داشتند، در مورد اولویت‌هایشان سوال کردیم که در ۸۰ درصد فرم‌ها به خانه موزه و مقبره الاشعرا اشاره کرده بودند.

وی با بیان اینکه استاد شهریار نیاز به تجلیل ندارد و ایشان در دوران حیات خود به بالاترین شهرت ممکن رسید و با روح غنی خود، محتاج تجلیل کسی نبود و با توانایی‌ها و پیوند اشعارش با امر ماندگار قدسی به جاودگانی دست یافت، ادامه داد: اما تبریز ما بیش از این‌ها می‌تواند از جایگاه استاد شهریار بهره ببرد.

شعردوست با اشاره به اینکه رسیدگی به وضعیت خانه موزه استاد شهریار و مقبره الاشعرا امری بسیار ضروری بوده و نیازمند عزم ملی است‌، متذکر شد: از استاندار، شهردار و شورای شهر و تمام دست‌اندرکاران مربوطه استدعا دارم این موضوع را نه تنها از بعد فرهنگی، بلکه حتی از منظر اقتصادی نیز درنظر بگیرند، چراکه همانند شهر قونیه می‌توانیم به واسطه وجود شهریار، گردشگران بسیاری را جذب کنیم.

وی با تاکید بر اینکه ۲۷ شهریور روزی است که می‌توانیم در قالب آن حرکت‌های خوبی را رقم بزنیم، افزود: مراسم‌هایی در این مناسبت برگزار می‌شود که جای قدردانی دارد، اما طرحی که برای این روز پیشنهاد داده بودم، ضمایمی داشت که ایجاد جایزه ادبی استاد شهریار، ایجاد دپارتمان‌هایی برای پژوهش در آثار استاد، اعطای جایزه ادبی به شاعران جوان و کسانی که آفرینش‌هایی در حوزه زبان و ادبیات دارند، از جمله آن بود.

وی در ادامه با بیان اینکه علی‌رغم تلاش‌ها برای برداشتن مناسبت ۲۷ شهریور، تلاش کردیم این روز بماند و در تقویم مانده اما باید اعتراف کرد که استفاده بایسته از این مناسبت به عمل نمی‌آید، گفت  برای ۲۷ شهریور چند برنامه مهم در کشور گرفته می‌شود؟ آیا در سطوح ملی به این امر توجهی هست یا نه؟ معتقدم باید تلاش کنیم و با استمداد از مسئولان عالی رتبه کشوری این فرصت‌ها را از دست ندهیم  چراکه اگر فرصت از دستمان برود، شاید دیگران بهره برداری کنند.

شاگرد استاد شهریار با تاکید بر اینکه پیشنهاد می‌کنم حتی با طرح در یونسکو این روز را به عنوان یک روز بین المللی اعلام کنیم، خاطرنشان کرد: شهریار شاعری دو زبانه بوده و در بسیاری از کشورها شناخته شده است و وقتی نماینده کشوری دیگر عنوان می‌کند که بزرگداشتی برای استاد شهریار بگیرند، کم توجهی در این رابطه از سوی تبریز، به هیچ عنوان شایسته نیست.

وی در ادامه سخنانش به وضعیت مقبره الاشعرا اشاره کرده و با بیان اینکه این مجموعه چشم و چراغ مردم آذربایجان و ایران بوده و چند صد شاعر، عالم و حکیم را در خود جای داده است، گفت: مقبره الاشعرا همچنان در وضعی نابه سامان به سر می‌برد که نمایندگان باید تلاش کنند تا رقم‌های قابل توجهی از اعتبارات ملی برای این امر تخصیص یابد، چراکه توان اجرایی و مهندسی استان در حدی است که می‌توانند با تخصیص اعتبارات لازم، پروژه را در زمان محدود به سرانجام برسانند.

وی در خاتمه تاکید کرد: مقبره الاشعرا و خانه موزه استاد شهریار آثار مهمی برای مردم آذربایجان و ایران بوده و بیش از این‌ها به توجه نیاز دارند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری روز ملی شعر و ادب فارسی خانه موزه استاد شهریار استاد شهریار پروین اعتصامی شهریار بعد یادآور شد ۲۷ شهریور اهل بیت ع مولا علی نه تنها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۳۶۶۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شایعه عجیب درباره «شهریار»؛ با عالم غیب در ارتباط است!

سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در اوایل سال ۱۳۴۵ خورشیدی که شصت سال از عمرش سپری می‌شد، با این‌که سه فرزند خردسال داشت (شهرزاد ۱۲ ساله، مریم ۹ ساله و هادی چهار پنج ساله) گوشه‌ی عزلت گزیده بود و دیگر کسی را نمی‌دید.

تا آن مقطع چهار دیوان از او منتشر شده بود، اما چهار سالی بود که دیگر شعر نمی‌گفت و در بین مردم تبریز شایع شده بود که «به‌شدت از مردم گریزان است، با هیچ‌کس ملاقات نمی‌کند، همیشه در خانه می‌نشیند قرآن می‌نویسد و ذکر می‌گوید و سر و کارش با عالم غیب است.» در تهران نیز کار شایعات به جایی رسیده بود که برخی می‌گفتند شهریار آنورمال شده ودر خانه‌اش با «عالم غیب» در تماس است. همه‌ی این‌ها کافی بود تا علی‌اصغر ضرابی خبرنگار سپید و سیاه برای فهم چند و، چون ماجرا روانه‌ی تبریز شود و هر طور شده با این شاعر گوشه‌نشین به گفتگو بنشید.

به گزارش خبرآنلاین، او در نهایت موفق به دیدار با شهریار شد و با او مفصل به گفتگو نشست. شهریار در این مصاحبه نه‌تن‌ها به شایعات مطرح‌شده درباره‌ی خودش پاسخ داد که تقریبا درباره‌ی همه چیز سخن گفت: از شعر که پیشه‌اش بود تا موسیقی ایرانی و ادبیات و... مشروح این گفتگو را که در مجله‌ی سپید و سیاه به تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۴۵ منتشر شد در ادامه می‌خوانید:

حرف‌های بسیاری درباره‌ی شما به وجود آمده. می‌گویند شما گوشه‌گیر و منزوی شده‌اید. موجودی آنرمال شده‌اید که کسی را نمی‌پذیرید. بالاخره آن‌که به کلی یک آدم غیرعادی شده‌اید. می‌خواهم توضیح مفصلی در این باره بدهید. درباره‌ی این شایعات و حرف‌ها چه حرفی دارید؟

می‌دانید از هرکس عمل خودش را باید خواست. اثر شاعر کتابش است. با خود او و زندگی شخصی و خصوصی‌اش چه‌کار دارند؟ همه می‌دانند که هر متفکری به‌خصوص شاعر باید فراغت داشته باشد. وقتی کسی یک عمر عادت به تنهایی کرد عادتا از وجود اشخاص دیگر ناراحت می‌شود به‌خصوص اشخاص بی‌تناسب که امن خاطر او را به هم می‌زنند. من از اول عمر به اقتضای طبع هنری که داشتم عزلت و انزوا را دوست داشتم. در تهران هم جز دو سه هنرمند معاشری نداشتم. درباره‌ی گوشه‌گیری‌ام باید بگویم کمال شعر فارسی عرفان است. هر شاعری که به عرفان نمی‌رسد یک شاعر سطحی می‌شود. شما مقدمه‌ی گلستان سعدی را اگر بخوانید می‌فهمید که چرا من این‌طور شدم. می‌دانید که چرا منزوی شده‌ام. سعدی به حالی افتاده بود که اصلا حرف نمی‌زد حال برای من آن مقدار مقدور نیست وگرنه قاعده‌اش همان است. مرد عارف باید در سیر و سلوک از همه‌ی عالم منقطع شود تا به مقصودش نزدیک‌تر شود.

پس شما عرفان را برگزیده‌اید؟ در حقیقت بعد از این باید شما را عارف و متصوف بخوانیم.

من عرفان را برگزیده‌ام جهت این‌که منظور از آفرینش انتخاب انسان‌های کامل است و انسان‌های کامل عارفان کامل‌اند.

خوب با این وصفی که کردید مسئله برای خود من بسیار جالب شد. پس معلوم می‌شود تحولی شگرف در زندگی شما به وجود آمده. عرفان و تصوف را می‌گویم. در گذشته جای پای محوی از این‌ها در زندگی شما بود، ولی حالا شما سالک شده‌اید، عارف نمی‌گویم سالک می‌گویم. فکر می‌کنم قست مهمی از شایعات درباره‌ی شما از گرایش‌تان به عرفان و تصوف سرچشمه می‌گیرد، چون چنان‌که من شنیده‌ام مثل این‌که برای شما از عالم غیب پیام‌هایی می‌رسد. در این مورد چه می‌گویید؟

خیر چنین حرف‌ها شایعاتی بی‌اساس است از زبان افراد مغرض. اصلا چنین چیزی وجود ندارد. از عالم غیب به من پیامی نرسیده و من خود را هم از اولیا نمی‌دانم و کسانی که می‌خواهند نسبت جنون به من ببندند این حرف‌ها را اشاعه می‌دهند. فقط بعضی از اشعار من الهامی است.

چطور الهامی؟ توضیح دهید یعنی از عالم حق به شما الهام شده‌اند؟

یعنی شعر‌ها خودشان آمده‌اند و من نوشته‌ام. وقت نوشتن شعر‌ها متوجه و آگاه نبوده‌ام که چه چیزی می‌نویسم این الهام از طرف حق و جهان معنوی بوده است. من احساس می‌کردم سینه‌ام بزرگ شده مثل این‌که روشنایی در سینه‌ی خود احساس می‌کردم. گاهی چشمانم برق می‌زد و می‌دیدم شعر دارد می‌بارد و به عجله شروع به نوشتن می‌کردم به طوری که بعضا نفله می‌شد اگر کمی در نوشتن دیر می‌کردم شعر می‌آمد و رد می‌شد. آن حال الهامی است. بعضی از اشعار الهامی من تاکنون چاپ شده‌اند. یکی‌اش همان «مومیایی» بود، «زفاف شاعر»، «هذیان دل»، «افسانه‌ی شب» و بعضی از غزلیات من از اشعار الهامی است و من خود را مسئول آن اشعار نمی‌دانم. همه‌ی اشعارم آن‌طور نیستند. بسیاری از اشعار من از روی آگاهی و تفکر و تعمق صرف به وجود آمده‌اند.

شما اگر خود را مسئول آن اشعار نمی‌دانید چرا آن‌ها را چاپ کردید؟

من تاکنون هرگز اقدام به چاپ اثری از خود نکرده‌ام و کاملا با طبع آثار خودم که هنوز آن‌ها را نارسا و در جریان تکامل می‌دیدم مخالف بودم و عقیده داشتم که آثارم باید بعد از مرگم به چاپ رسند. دو سال تمام مرحوم زهری و دیگران به من اصرار کردند بالاخره بعد از دو سال من به حال عصبانی وقتی دیگر تحمل برایم باقی نمانده بود کتابچه‌هایم را به طرف‌شان پرت کردم و گفتم دیگر به من مربوط نیست خودتان می‌دانید هر کاری می‌خواهید بکنید. آدم مگر چقدر تحمل دارد دو سال تمام شب و روز به من اصرار می‌کردند. البته هر عطار و بقالی می‌تواند برای خود یک کتابچه‌ی یادداشت داشته باشد و توهمات خود ار در آن کتابچه‌ها بنویسد، اما تا خودش چاپ نکند مسئول نیست، مسئول ناشر و چاپ‌کننده است که برای نفع شخص خویش مبادرت به چنین کاری می‌کنند و بدین سبب است که من خود را مسئول طبع هیچ‌کدام از آثار خود نمی‌دانم.

در مقابل چهار جلد دیوان من که تاکنون چند بار طبع شده است قرار بود ۲۰ هزار تومان به من بدهند و آن را هم از قرار ماهی صد تومان به من دادند و این صد تومان را چه به من بدهند و چه از من بگیرند هیچ تاثیری به حال من نداشته و ندارد. من اگر دیوانم را چاپ می‌کرم غیر از این می‌شد؛ اشعارم را به‌دقت انتخاب می‌کردم در صورتی که در این چهار دیوان اشعاری چاپ شده است که به هیچ وجه من با انتشار آن‌ها موافق نبودم.

نکات جالبی بود. متشکرم از توضیح‌تان. خوب چنان‌که گفتید اغلب اشعارتان هم از روی آگاهی و تعمق به وجود آمده‌اند. به طور کلی من سایه‌ی یک «عشق» شدید را بر روی اشعار شما می‌بینم. عشق با شور و حرارت تمام در اشعار گذشته‌ی شما وجود دارد می‌خواهم نظر خودتان را هم بدانم. شما به عنوان یک شاعر درباره‌ی «عشق» چطور فکر می‌کنید؟

اگر بنا شود که غریزه‌ی جنسی را عشق بنامیم باید به تعداد نفوس عالم عاشق قائل بشویم یعنی بگوییم همه‌ی افراد بشر عاشق‌اند در این صورت آیا برای عشاق معنوی معروفی مانند عرفای عالی‌مقام وقعی می‌ماند؟! پس بنابراین عشق را از این صورت اعمش خارج کنیم و به صورت اخصش نام عشق بدهیم پس جذبه‌ی الهی است که انسان‌های کامل و عارف از آن بهره‌مندند.

البته عشق مجازی مقدمه‌ی عشق حقیقت است، اما آن عشق مجاز هم صورت خاصی دارد که نمونه‌ی آن در عرفای معروفی مانند حافظ، مولوی، باباطاهر مشهود است. من به عنوان یک شاعر عشق را می‌ستایم. من خود از عشق مجاز شروع کرده‌ام و حال در راه رسیدن به عشق الهی هستم؛ و چطور شروع کردید مگر شما تا به حال عاشق شده‌اید؟

بلی در اول جوانی برای اولین بار عشقی ورزیدم و عاشق دختری شدم و این عشق منجر به شکست تلخی شد و همان شکست باعث شکست‌های دیگری در زندگی‌ام گشت. بالاخره همان دل شکسته‌ام پایه‌ی عشق معنوی و جذبه‌ی عرفانی‌ام بود. تمام عرفا دل‌شکسته‌اند و هرچه پیدا می‌کنند از دل شکسته پیدا می‌کنند، چون «خدا در دل‌های شکسته است».

شنیده‌ام که قرآن را به خط خودتان می‌نویسید و قسمت‌هایی از آن را به نظم می‌آورید. آیا درست است؟

من مدتی مشغول نوشتن قرآن مجید با خط خود بودم، ولی آن را به شعر درنمی‌آوردم. این موضوع حقیقت ندارد. ولی حالا چند سالی است که از سرودن شعر و نوشتن قرآن مجید هم که مدتی مشغولش بودم دست کشیده‌ام.

چرا از سرودن شعر دست کشیده‌اید؟ این موضوع بیش از هر چیز باعث تاسف من است چه دلیلی داشته؟ حالا چند سال است که شعر نسروده‌اید؟

در عرفان باید بین عاشق و معشوق حجابی نباشد، چون شعر هم مورد علاقه‌ی شدید من بود، خود حجابی بود برای من یعنی حجابی بود بین من و معشوق بدین سبب حالا چهار سال است که شعر را کنار گذاشته‌ام در تصوف و عرفان انسان باید کم‌کم تمام علایقش را از جهان مادی قطع کرده و به حق بپیوندد و بدین سبب من از مردم گریزانم.

وقت‌تان را چطور می‌گذرانید و روزی چند ساعت مطالعه می‌کنید؟

من همیشه در خانه هستم و خیلی کم از خانه بیرون می‌روم مطالعه‌ی زیادی در قرآن کریم می‌کنم و کار‌های منزل را هم انجام می‌دهم و باید گفت هر روز بیش از ده ساعت مطالعه می‌کنم.

شنیده‌ام شما شب‌زنده‌دارید و خیلی کم می‌خوابید.

بلی من شب‌ها تا سحر نمی‌خوابم و مطابق شرع نماز خوانده و مطالعه‌ی قرآن می‌کنم. از فرمایشات اوصیا استفاده می‌کنم که البته نکات قرآنی هم در آن‌ها هست. در بیست‌وچهار ساعت خواب من از چهار ساعت تجاوز نمی‌کند آن هم به طور نیم ساعت نیم ساعت. خوابم هیچ‌وقت عمیق نیست. هر وقت صدا کنند جواب می‌دهم.

حال شما خودتان را عارف می‌دانید؟

نه، من خودم را سالک می‌دانم. البته در مورد این‌که چرا به عرفان روی نهاده‌ام باید توضیح بیش‌تری بدهم هرکس که جذبه‌ی معنوی پیدا کرد و اهل عبادت شد البته سر و سری با خدا دارد. رویای صادقانه به او داده می‌شود و ممکن است حوادث آینده‌ی زندگی‌اش را در خواب ببیند.

خوب این‌طور که می‌گویید پس این جنبه‌ی رسالت پیدا می‌کند.

نه این جنبه‌ی رسالت ندارد، چون کسی که به او رویای صادقانه اعطا می‌شود رسالت ندارد که آن را به دیگران هم بگوید. شخص عارف ممکن است حوادث آینده را در خواب دیده باشد، اما چون تعیین وقتی نشده و همه‌ی حوادث مختوم نیست و ممکن است بدائی حاصل شده باشد جایز نیست که به دیگران بگوید.

شما چنین حوادثی را در خواب دیده‌اید؟

بلی من چیز‌های زیادی را در خواب دیده‌ام؛ حوادثی که بعضی‌شان اتفاق افتاده و مابقی هنوز موعدشان نرسیده است.

از جهتی من بسیار متاسفم چراکه من فکر می‌کنم قرن ما قرنی است که ماشین ملاک‌های زمین را از دست بشر گرفته است، قرنی که عواطف و احساسات در مقابل یورش «ماشین» از بین رفته شما برای ما قرن عرفان را پیشنهاد می‌کنید؟ در چنین قرنی که انسان در مقابل اختراعات و صنایع و غول ماشین متحیر مانده آیا درست است که دست به گریبان عرفان شد و امروز که انسان در کره‌ی ماه پیاده می‌شود آیا تصوف دردی از درد‌های نسل ما، قرن ما را علاج می‌کند؟ شما راه رسیدن به سعادت واقعی را تصوف و عرفان می‌دانید؟

بلی حتما تنها وسیله‌ی رسیدن به سعادت واقعی عرفان است و عرفان با هیچ تمدن و زندگانی ماشینی منافات ندارد انسان در هر صنعت و در هر مسلکی می‌تواند از همان مسلک راهی هم به خدا داشته باشد. توفیق عرفان حقیقی در اشخاص معدودی است مابقی باید هرکس راهی به خدا داشته باشد، چون که زندگی مادی برای اداره‌ی تن است و تن مرکب از روح و تعقل است و وجود اصلی ما «عقل» است و انسان بایستی هم تن و هم عقل خود را سیراب نگاه دارد چنان‌که ورزش جسمی و دماغی هم باید تواما صورت گیرند که تناسبی در میان باقی باشد.

شما روح را چه چیزی می‌دانید؟

روح قالب عقل است و قالب اثیری هم داریم و قالب ابدانی هم.

درباره‌ی موسیقی چه عقیده‌ای دارید؟

موسیقی غذای روح است به شرط آن‌که افراط نشود و اشعار و تصانیف گمراه‌کننده و رنگ‌هایی که فقط محرک هوس و شهوت است همراهش نباشد.

موسیقی ایرانی را می‌پسندید؟

موسیقی ایرانی را بسیار دوست دارم موسیقی ایرانی از حیث دستگاه کامل‌تر از موسیقی غربی است، چون دارای ۱۲ دستگاه بود که هنوز هم ۷ دستگاه دارد، اما موسیقی اروپایی فقط دارای دو دستگاه است ماهور و اصفهان، موسیقی ایرانی از حیث پرده هم کامل است: تمام‌پرده، نیم‌پرده، ربع پرده هم دارد، اما موسیقی اروپایی تمام‌پرده و نیم‌پرده دارد، ولی آن‌ها با این دو دستگاه‌شان خیلی مرتب و بیش‌تر کار کرده‌اند تا ما با ۱۲ دستگاه‌مان. در واقع موسیقی ما دانشگاهی است نامنظم و موسیقی غربیان دبیرستانی است کامل و منظم. من به‌شدت به موزیک غربی علاقه دارم و بتهوون را در عالم موسیقی بی‌نظیر می‌دانم.

در میان خوانندگان و موسیقی‌دانان ایرانی چه کسانی را می‌پسندید؟

ابوالحسن اقبال‌السلطنه را بهترین خواننده‌ی معاصر ایران می‌دانم به دلیل این‌که اولا احاطه‌ی کامل به ردیف و آواز ایرانی دارد و صدایش کاملا رساست و همیشه اشعار سعدی و حافظ و اشعار عرفانی و اخلاقی را می‌خواند. یکی هم مرحوم قمرالملوک وزیری بود. قمر نابغه بود. صاحبت مکتب بود.

شما چه کسی را بزرگ‌ترین عارف می‌دانید؟

شمس‌الدین حافظ شیرازی را بزرگ‌ترین عارف جهان می‌دانم به جهت این‌که او از دروازه‌ی قرآن وارد شده است.

البته نمی‌توانم تمام نظریات‌تان را قبول کنم با بسیاری از آن‌ها حرف‌هایی دارم، ولی خوب جایش این‌جا نیست و از طرفی بقیه‌ی سوال‌ها باقی است. خوب شما تصوف و عرفان را پیش می‌کشید و آن را با شرع و خداپرستی تلفیق می‌دهید، ولی می‌دانید در تصوف چیز‌های خلاف شرع هم وجود دارد در این باره چه می‌گویید؟

تصوف و عرفان غیر از درویشی معمولی است. در واقع تصوف واقعی همان مسلک انبیا و اولیاست. تصوف واقعی دین واقعی است. همه چیز پشتوانه‌ای دارد. تصوف اگر از دین خارج شود پشتوانه‌ای ندارد. تصوف پیغمبر جداگانه‌ای ندارد که تضمین الهی داشته باشد. همه‌ی ادیان از طرف خداست. هرکس به دین خودش واقعا عمل کند طبق نص قرآن «لاخوف علیهم و لایحزنون» (برای آن‌ها هیچ باکی نیست). البته بعضی از قسمت‌های تصوف و صوفی‌گری ساختگی است. در قرآن مجید در سوره‌ی حدید آمده است که رهبانیت (تصوف) را ما کمال مذهب قرار دادیم و شما او را از مذهب جدا و اسباب بدعت قرار دادید این است که ما اسم او را برمی‌داریم بدین جهت کسانی که به جلد درویشی درآمده‌اند اگر چیز خلاف مذهبی از آن‌ها دیدید بدانید بدعت است و چنین مسلکی مقبول درگاه الهی نیست. بلی قرآن اقیانوس عجیب بی‌کرانیست که همه چیز‌ها اشاره‌اش در آن است. من در قرآن غرق شده‌ام.

عده‌ای همین غرق شدن شما را طور دیگری تعبیر می‌کنند و این تصور در جامعه‌ی ادبی امروز به وجود آمده که شما از دست رفته‌اید و یک عارف کهنه‌فکر شده‌اید و رسالت‌تان را فراموش کرده‌اید. خوب شد رسالت را گفتم راستی نظرتان را درباره‌ی رسالت شاعر می‌خواهم. من شما را مسئول می‌دانم با این‌که شما خود را مسئول بیش‌تر شعرهای‌تان نمی‌دانید، ولی من معتقدم که شما یا هر شاعر دیگری رسالتی دارد تا نظر شما چه باشد؟

من در جواب همه‌ی آن شایعات و حرف‌ها که درباره‌ی من می‌زنند با یک بیت حافظ بزرگ پاسخ می‌گویم:

در نظربازی ما بی‌خبران حیران‌اند/ من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عرفان راهی است که تا خود شخص وارد نشود از کیفیات آن آگاهی پیدا نمی‌کند. تماشای از دور کافی نیست البته برای تماشای حال کسی که «مشغول» است غیرعادی و غیرطبیعی می‌نماید در صورتی که وقتی آدم به چیزی مشغول است از غیر آن چیز منقطع می‌شود.

اما رسالت شاعر: شاعر در هر مرحله‌ای که باشد باید حوایج و حالات آن مرحله را منعکس کند. شاعر اقسام مختلفی دارد: یک شاعر تنها عشقی و مجازی است، شاعری اجتماعی است و به طبیعت و جهان ماده عشق می‌ورزد. البته انسان و اجتماع هم زاده و جزو طبیعت است شاعری که عشقش در جهان طبیعت است طبعا اجتماعی هم است. اما وقتی شاعر عرفانی شد، عشقش در ماوراء طبیعت است و سر و کارش با انسان‌های کامل می‌باشد. به طور کلی رسالت شاعر نسبت به مرحله‌ی خودش فرق می‌کند.

می‌خواستم بدانم شعر به نظر شما چیست؟ ممکن است شعر را تعریف کنید؟

من شعر را در قطعه‌ی «شعر و حکمت» خودم تشریح کرده‌ام:

حکمت آمد اساس و ماهیت/ شعر کمیت است و کیفیت

حکمت آغاز گیر یا انجام/ شعر حسن شروع و خیر ختام

انسان یک چهاردیواری مسقف لازم دارد که در آن زندگی کند و از گزند‌های طبیعی مصون باشد. این مقدار ضروری (ساختمان و بنای خانه) را حکمت فرض کنید. شعر عبارت است از زیبایی و تناسب و دکوراسیون و انتخاب محل و مکان با در نظر گرفتن آب و هوا و غیره... این‌ها شعر است.

بالاخره ذوق لطیف هرجا به کار می‌آید آن‌جا شعر به وجود می‌آید. اگر شعر نباشد زندگی مزه‌ای ندارد و هر انسانی اگر شاعر نباشد انسان کامل نیست.

شما گفتید به الهام در شعر معتقدید. آیا از روی تعقل و آگاهی می‌توانید شعر بگویید؟

من به‌شدت به الهام معتقدم. شعر دست خودم نیست. از روی تعقل و آگاهی نمی‌توانم شعر واقعی بگویم باید شعر به من الهام شود. هرکس شعر واقعی بگوید آن الهامی است. شعر واقعی باید الهام شود. الهام کامل عرفانی است.

به نظر شما شعر باید حتما موزون باشد؟

خیر، شعر نباید حتما موزون باشد، اما عرفا شاعر، نویسنده‌ای را می‌گویند که سخنش موزون هم باشد. هر نویسنده‌ی واقعی شاعر هم هست و هر شاعر واقعی نویسنده نیز هست، اما عرفا شاعر نویسنده‌ی منظومه‌ها را گویند. اگر وزن را از شعر بیرون بکشیم دیگر ما را شاعر نخواهند گفت و نویسنده خواهند دانست اگرچه شاعر درجه اول هم باشیم.

بعضی از منتقدین سبک شما را سبک هندی می‌دانند، ولی من فکر می‌کنم سبک شما کاملا هندی نیست بلکه سبک عراقی است.

خوب تشخیص داده‌اید معلوم است شعرشناس و بااطلاعید. سبک من عراقی است، ولی سبک ترکستانی و هندی هم در اشعار من بی‌تاثیر نیستند.‌

می‌خواهم درباره‌ی سبک هندی نظرتان را بپرسم؛ آیا اصطلاح سبک هندی به نظر شما غلط نیست؟ من فکر می‌کنم باید به جای سبک هندی، سبک اصفهانی گفته شود.

اگر حقیقت سبک هندی را بخواهید به نظر من سبک هندی ریشه‌ی آذربایجانی دارد و به وسیله‌ی صائب تبریزی که نبوغ آذربایجانی داشته بیش‌تر مورد پسند قرار گرفته است.

نظرتان درباره‌ی ادبیات معاصر ایران و شعر امروز (نو) چیست؟

ادبیات معاصر ایران ترقی بسیار و قابل اهمیتی کرده است مخصوصا در زمینه‌ی شعرنو، شعرنو یک پدیده‌ی کمالی و ارزنده و احتیاج طبیعی است. شعر امروز که چند تن شاعر راستین این روزگار در به اوج رساندن آن تلاش می‌کنند احتیاج زمان ماست و زمان هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کند. شعرنو یا شعر امروز شروع شده منتها هنوز به کمالش نرسیده است و هنوز نوابغی به وجود نیامده‌اند، زیرا که هنوز زمان مقتضی از روی آن نگذشته است. نیما یوشیج که به‌حق باید از وی به عنوان شاعری بزرگ یاد گردد و احمد شاملو (ا. بامداد) شاعر ارزنده و نادر نادرپور و ه. ا. سایه و من پایه‌گذار هستیم.

ما خشت‌های اولیه را به کار گذاشتیم و با این‌که حالا احمد شاملو (ا. بامداد) واقعا راه مهم و بزرگی را در شعر امروز طی می‌کند، ولی چنان‌که گفتم هنوز شعر امروز به کمالش نرسیده است. اگر بعد از این زمان نوابغی پروراند، به حد کمال خود خواهد رسید.

آیا انتقاد اصولی از شعر امروز به عمل می‌آید؟

شما ادبیات را کتابی فرض کنید. اثر هر شاعری فصلی از این کتاب است و مجموع این فصول باید سیر عقلی و جسمانی و اجتماعی ملتی را نشان دهد عیب اصلی ما این است که روح اتحاد در ما خیلی ضعیف است مثلا یک شاعر غزل‌سرا سعی می‌کند که فقط غزل خودش را شعر و نماینده‌ی ملتش بداند قصیده‌سرا همین‌طور، قطعه‌سرا همین‌طور و شعرنو سرا هم همین‌طور و هیچ‌کدام هم، همدیگر را قبول نمی‌کنند، ولی حقیقت این است که مجموع این‌ها، مجموعه‌ای از همه‌ی شاهکارها، نماینده‌ی ملت ماست.

شاعر حقیقی کسی است که مطلبی را که در دست دارد اول خوب تشخیص دهد که این مطلب در چه قالبی باید بیان بشود مطلبی تنها غزلی است، مطلبی دیگر برای قصیده و مثنوی و دیگری برای قطعه و دیگری هم برای شعرنو مناسب‌تر است.

پارچه‌ای را که به خیاط می‌دهیم خیاط خوب باید مشتری را مطلع سازد که این پارچه برای چه نوع لباسی خوب است آیا باید از آن کت دوخت یا زیرشلوار. مطلب شعری هم تشخیصش با شاعر است که در چه قالبی باید آن را بیان کند؛ بنابراین شاعر کامل که همه‌ی قالب‌ها را در دست دارد هیچ‌وقت با یک قالب یا نوع به‌خصوص شعر مخالف نیست.

آن‌هایی که با یک یا چند نوع شعر موافق نیستند، سخت در اشتباه‌اند، چون خودشان نمی‌توانند آن نوع شعر [را]به وجود آورند با آن مخالفت می‌ورزند.

مثلا طرفداران شعرنو یا شعر امروز نباید امثال سعدی و حافظ و مولوی و نظامی و یا قصیده‌سرایان ارجمندی را، چون سنایی طرد کنند. برای این‌که سعدی نسبت به زمان خودش شعرنو گفته است، حافظ پس از سعدی باز سبک نوینی آورده که هنوز هیچ‌کس نتوانسته است از وی تقلید کند با این قیاس شعر امروز (نو) هم همین‌طور است. در شعرنو شاهکار‌های بزرگی وجود دارد و شاهکار‌هایی هم به وجود خواهد آمد که هنوز به عقل و تصور ما نمی‌گنجد و شاعران کهنه‌پرداز و غزل‌سرا و قصیده‌سرا هم نباید شعر امروز (نو) را تخطئه کنند، چون شعرنو پدیده‌ی زمان است و زمان هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کند...

شعر در معنی و مطلب است و قالب لباس شعر می‌باشد. یک دختر زیبا بدون لباس هم زیباست، اما با لباس متناسب زیباتر.

درباره‌ی ادبیات کهن ایران چه نظری دارید؟

ادبیات ایران یکی از غنی‌ترین ادبیات جهان است و شاعران نابغه‌ای در این ادبیات پا به عرصه‌ی حیات گذاشته‌اند. چنان‌که من حافظ را بزرگ‌ترین شاعر دنیا می‌دانم و حتی معتقدم که بعد از این هم دنیا نظیر آن را نخواهد دید.

پس مولوی چه؟

مولوی را نمی‌توان تنها شاعر نامید بلکه او را بزرگ‌ترین متفکر دنیا می‌دانم. من حافظ و مولوی و سعدی را نبی هم می‌دانم.

به نظر شما بهترین شاعر معاصر ایران کیست؟

به نظر من شعرای معاصر همه مبتدی هستند و هنوز هیچ‌یک از آن‌ها به حد کمال نسبی هم نرسیده است.

در مورد نویسندگان معاصر ایران چه نظری دارید؟

صادق هدایت را بهترین نویسنده‌ی معاصر ایران می‌دانم و پس از او باید از جلال آل‌احمد و صادق چوبک نام ببرم که به‌حق نویسنده‌های بزرگی هستند.

متاسفانه من از ده سال پیش به این طرف مطالعه‌ی دقیقی در نثر فارسی و نوول‌های معاصر نداشته‌ام بنابراین شاید در این چند سال اخیر هم نویسندگان خوبی به عمل آمده باشند که من از وجود آن‌ها بی‌اطلاعم.

قریب پنج ساعت است که من و شما صحبت می‌کنیم. برای من بسیار جالب بود این مسئله، چون دیروز زن همسایه می‌گفت شما کسی را نمی‌پذیرید و در تبریز هم این‌طور شایع بود که شما از مردم فرار می‌کنید.

بلی متاسفانه مردم حرف زیاد می‌زنند. این درست است که منزوی شده‌ام، ولی این دلیلی نمی‌شود که از همه فرار کنم این‌ها دروغ است. من هر چند ساعت که بخواهید در اختیارتان هستم. چنان‌که گفتم شهریار اگر اشخاص نامناسب را نمی‌پذیرد آیا این دلیل جنون می‌شود؟! بلی... این وضع اجتماع ماست، چون من حرفی ندارم. بگذارید مردم هرچه دل‌شان خواست بگویند.

دیگر خبرها

  • تصاویر نجومی یازدهم اردیبهشت (۳۰ آوریل)
  • علم وایمان دو شاخصه وجودی شهید مطهری است
  • ستاره بایرن مونیخ دلتنگ خانه شده است!
  • مناظره در باره نقش مردم در حکومت در دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی و آیت الله مرتضی مطهری
  • بازداشت یک عضو شورای شهر از بخش‌های تابعه شهریار
  • دنباله‌داری که هنوز نیامده سر و صدا به پا کرد
  • دنباله‌داری که هنوز نیامده سر و صدا به پا کرده و از ستارگان هم درخشان‌تر خواهد بود
  • ماجرای عکس یک ورزشکار زن با شهریار؛ او اصلا مدالی نداشته که به علی دایی تقدیم کند!
  • شایعه عجیب درباره «شهریار»؛ با عالم غیب در ارتباط است!
  • آیت الله کوهستانی، ستاره آسمان فقاهت ایران